تدبیر چل ساله

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ترس» ثبت شده است

جمعه, ۲۲ دی ۱۳۹۶، ۱۲:۳۱ ب.ظ

در مصانب رام کردن


tiger2

اولین چیزی که از ببر به ذهنم می‌آید، غروری است که در پوست نارنجی تند با راه راه مشکی حبس شده است. البته از حق نگذریم ببرهای سفید هم همین جذابیت ظاهری را بگونه ای حفظ کردند که می‌توانند چشم هر بینندهای را میخکوب کنند، ازجمله این میخکوب شده‌ها منم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۶ ، ۱۲:۳۱
چهارشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۶، ۰۹:۴۰ ب.ظ

امیدت را معنی بده

دیدین بعضی از جمله‌ها پس از مدتی دیگه کاربردشون از دست میدند و فقط هر جا کم میاریم استفاده می‌شن؟ 
مثل اینکه تکیه کلامی داشته باشین و هر روز در جواب خاطره دوستتون از آن استفاده کنید، ولی بعد از مدتی حتی خودتان نمیدانید معنی این جمله یا کلمه چیست؟ و چرا به کار می برید؟

   

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۶ ، ۲۱:۴۰
سه شنبه, ۷ آذر ۱۳۹۶، ۰۵:۵۹ ب.ظ

من مثل همه میترسم


امروز که داشتم با دوستم صحبت میکردم، در نهایت به این نتیجه رسیدم که ریشه بسیاری از وقایع ترسه . واقعا ترس میتونه آدم فلج کنه، همانطور که دلیلی برای بقاست. مثلا فرض کن انروز که من ته چه افتاده بودم وپنچ متر با آبشار فاصله داشتم تا بمیرم، آیا چیزی جز ترس بود که به مغز من دستور بده که شنا کنم و زنده بمونم و نمیرم و البته و صدالبته مهارت شنا اگر مهارتی نداشتم حتما میمردم؛ یعنی از ترس بیش از حد توی ان چاه عمیق که به سمت آبشار بود مغزم فلج میشدم پنچ دقیقه برای نجات دست و پا میزدم ودرحالیکه جریان آب با فشار و محکم به سمت من میومد سر و صورت منو میپوشوند؛ کمک کمک گویان دار فانی رو وداع میگفتم و ازآبشار هفت متری مستقیم به سمت پایین کله ملق میزدم وفرداش روی روزنامه ها میزدن دختری دوازده ساله، پس از سقوط از آبشاری هفت متری مرد

حالا چند تامون هرروز در روزنامه های چاپ نشده میمیریم به خاطر ترس زیاد وعدم مهارتمون ؟ و هزاران هزار ترسی که عقب میشینیم یا هزار ترسی که برای حفظ مسائل پیش افتاده انقدر جلو میریم و میجنگیم که یادمون میره الان برای بقا ما دیگه انسان اولیه نیستیم که از باد، باران،حیوان درنده بترسیم و کنشی عمل کنیم الان میتونیم کمی قوه تفکر قاطی این آش شله قلم کار بکنیم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۶ ، ۱۷:۵۹