تدبیر چل ساله

۴ مطلب در آذر ۱۳۹۶ ثبت شده است

پنجشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۶، ۱۰:۳۶ ب.ظ

میبارد

الان بعد از مدت ها زمین با رحمتش خیس شد و از ان لحظه است که دفتر شعر دوست داشتنی را باز میکنی و میبینی که چطور دوستش داشته باشی، بی حدو حصر، همونطور که پروردگار بزرگت پشتت بوده وهست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۶ ، ۲۲:۳۶
سه شنبه, ۱۴ آذر ۱۳۹۶، ۰۸:۵۶ ب.ظ

تولد

سلام امروز تولد حضرت محمد اخرین پیامبر فرستاده شده از سمت خدا به عقیده مسلمانان است 

و خب من چون به اعتقاد خودم یک مسلمان هستم میخوام یکم دلی صحبت کنم. و اینجا هرچی میگم صرفا حاوی مطالعات خودم است. 

از قضا روزی روزگاری محمد در سال عام الفیل از خانواده هاشمیان بدنیا می آید. خانواده هاشمیان به علت سابقه مثبتی که در بین مردم قبیله ای عرب داشتن از محبوبیت خاصی برخوردار بودن و مثلا در همین سال به خاطر کیاست عبدالمطلب و نجنگیدن با قومی که به خانه کعبه حمله کردند باعث شد عده ی زیادی از قومش زنده بمونن یا حتی چند قرن قبل در زمان هاشم با ببخشش تمام اموالش در زمان خشکسالی باعث شده محبوبیت این قبیله بسیار زیاد بشود و این ایده که مکه شاهراه تجاری در شبه جزیره عرب بشود، از هاشم بود. بنابراین میشود محبوبیت این قبیله را حدس زد نکته ی دیگری که میشود در زمان تاریخ قبل پیامبر مورد توجه قرار داد قبیله بنی امیه است از خاندان بنی شمس برادر هاشم است. این دو خاندان پا به پای هم از قبل از پیامبر رقابت میکردند و همواره فرزندان بنی شمس از زمان امیه با خاندان هاشم رقابت میکردند

حالا شاید به خودتون بگین این فضای رقابتی که من برای شما تصویر کردم چه سنخیتی میتونه با تولد پیامیر دوستی و خوبی ها داشته باشد. این که پیامبر اومد و چندین سال زندگی کرد که این قبیل چشم و هم چشمی ها را پاک کند و امکان زندگی انسان ها را در کنار هم فراهم کند . اما به محض اینکه رفت همه این جهالت تا به امروز سرباز کرد چون تغییرات خیلی ها از درون شکل نگرفت بود و شاید جشن گرفتن برای پیامبری که حتی دلیل اومدنش را نمی دانیم و از شرایط حضور و محیط  قبل و بعد زندگیش اطلاعات کمی داریم کمی غیر عقلانی و حتی مغایر با هدف بودن و تلاش هاش در طی زندگی باشد.  

منبع داستان اول کتاب علی بن ابیطالب جلد اول

شاید در آینده کمی بیشتر محیط زندگی و شرایط زندگی قبل پیامبر را باز کردم تا کمی ذهنتون باز بشود    

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۶ ، ۲۰:۵۶
سه شنبه, ۷ آذر ۱۳۹۶، ۰۵:۵۹ ب.ظ

من مثل همه میترسم


امروز که داشتم با دوستم صحبت میکردم، در نهایت به این نتیجه رسیدم که ریشه بسیاری از وقایع ترسه . واقعا ترس میتونه آدم فلج کنه، همانطور که دلیلی برای بقاست. مثلا فرض کن انروز که من ته چه افتاده بودم وپنچ متر با آبشار فاصله داشتم تا بمیرم، آیا چیزی جز ترس بود که به مغز من دستور بده که شنا کنم و زنده بمونم و نمیرم و البته و صدالبته مهارت شنا اگر مهارتی نداشتم حتما میمردم؛ یعنی از ترس بیش از حد توی ان چاه عمیق که به سمت آبشار بود مغزم فلج میشدم پنچ دقیقه برای نجات دست و پا میزدم ودرحالیکه جریان آب با فشار و محکم به سمت من میومد سر و صورت منو میپوشوند؛ کمک کمک گویان دار فانی رو وداع میگفتم و ازآبشار هفت متری مستقیم به سمت پایین کله ملق میزدم وفرداش روی روزنامه ها میزدن دختری دوازده ساله، پس از سقوط از آبشاری هفت متری مرد

حالا چند تامون هرروز در روزنامه های چاپ نشده میمیریم به خاطر ترس زیاد وعدم مهارتمون ؟ و هزاران هزار ترسی که عقب میشینیم یا هزار ترسی که برای حفظ مسائل پیش افتاده انقدر جلو میریم و میجنگیم که یادمون میره الان برای بقا ما دیگه انسان اولیه نیستیم که از باد، باران،حیوان درنده بترسیم و کنشی عمل کنیم الان میتونیم کمی قوه تفکر قاطی این آش شله قلم کار بکنیم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۶ ، ۱۷:۵۹
دوشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۶، ۱۲:۳۱ ب.ظ

بحران هویت

از وقتی نوشتنم تقریبا سه برابر شده میبینم که به یک مامن امن نیاز دارم برای بیان حرف های خودم که خودم بفهمم کی هستم و نشون بدم کی هستم.

همانطور که میدانیم همه درصددیم که نشون بدیم کی هستیم به بقیه و به خودمون. 

 تصمیم گرفتم این وبلاگ از کار افتادمو دوباره راه بندازم شاید بگین خب میتونستی توی همون دفترت هزار هزار صفحه سیاه کنی همانطور که همیشه میکردی و صد البته که درست میگین، ولی حس انتشار فرق میکنه دقتی که توی انتشار داری ؛ باعث میشه همینجوری ننویسی بره 

وقتی بچه تر بودم دفترمو پر میکردم میدادم دست دوستم بهش میگفتم وقتی مُردم منتشرش کن که بقیه بفهمن چه آدمِ مهمی بودم ولی آیا واقعا بقیه بعد از مردن من به این نوشته ها نیاز داشتن ! فک میکنم هر چی مینویسم خودم بیشتر از همه بهشون نیاز دارم. اینجاست که گفتم از همین الان هر چه دل تنگم میخواد مینویسم و بنابراین خیلی خوشحال میشم شما هم در این سفر من همراه شید و همین مسیری که هر روز پا میشیم تا یه چیز جدید یاد بگیریم و با این نوشتن به خودمون یادآورمیشیم که تو این روزها هیچ روزی نبوده که پویایی خودمون از دست بدیم  و با صحبت با شما هم نگاه جدیدی به تمام عقاید و تفکرات من اضافه میشود.


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۶ ، ۱۲:۳۱