تدبیر چل ساله

پنجشنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۶، ۰۸:۴۱ ب.ظ

مرداب های اطرافت را میبینی ؟

بیایم به شکل دیگری به رفیق‌های صمیمی و آشنایان قدیمی نگاه کنیم 
 چند بار شده زیبایی تالاب چشم شما را به خودش جذب کند ؟
چراکه جریانها ورودی هنوز بهش سرازیر می‌شود و راه را به خودش نبسته.
اما شده نزدیک باتلاق شوید؟
معمولا باتلاق‌ها در چشم برهم زدنی طعمه را در خود خفه کرده و هیچ آثاری از آن باقی نمی‌گذارند و همه  پر هستیم از باتلاق های ذهنی که کم و بیش با آن دست به گریبانیم و امان از روزی که کسی تمام ذهنش کدر شود در آن لحظه خودش باتلاقی می‌شود برای کدر کردن ذهن بقیه .

میدانید روح باتلاق گونه روحی مرده است که در تقلای حرکتش بازنده شده و چون از درون خورده و پوسیده شده دیگر هیچ صدایی را نمی‌شنود و تفاوت ابتداییش شاید کمی گول زننده باشد اما در نهایت درگیر شدن با آن ذهن را خسته میکند و شانسی میخواهد که بهتر است از قبل ایجاد شده باشد؛ مثل طناب نجات یا شایدم فرشته نجات (البته به اعتقاد من تمامی شانس‌ها روزی جایی بخاطر حرکتی بوده که از قبل انجام شده) و همان می‌تواند شما را از مهلکه ذهن تاریک نجات بدهد و گرنه پایان تلخی غیر از مرداب شدن و غرق کردن بقیه ندارید. 

میدانید فرشته نجات من چیست ؟

کتاب ها و همنشینی با انسانهایی که اگر نتوانستند پرواز کنند، دویدند؛ اگر نتوانستند بدوند، راه رفتند و اگر نتوانستند راه بروند، سینه‌خیز میروند، اما از رشد خود و محیط اطرافشان باز نایستادند.[1]

 

راستی شما فرشته نجات شما چیست؟


پینوشت : تلخیصی از سخن مارتین لوتر کینگ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی