تدبیر چل ساله

سه شنبه, ۷ آذر ۱۳۹۶، ۰۵:۵۹ ب.ظ

من مثل همه میترسم


امروز که داشتم با دوستم صحبت میکردم، در نهایت به این نتیجه رسیدم که ریشه بسیاری از وقایع ترسه . واقعا ترس میتونه آدم فلج کنه، همانطور که دلیلی برای بقاست. مثلا فرض کن انروز که من ته چه افتاده بودم وپنچ متر با آبشار فاصله داشتم تا بمیرم، آیا چیزی جز ترس بود که به مغز من دستور بده که شنا کنم و زنده بمونم و نمیرم و البته و صدالبته مهارت شنا اگر مهارتی نداشتم حتما میمردم؛ یعنی از ترس بیش از حد توی ان چاه عمیق که به سمت آبشار بود مغزم فلج میشدم پنچ دقیقه برای نجات دست و پا میزدم ودرحالیکه جریان آب با فشار و محکم به سمت من میومد سر و صورت منو میپوشوند؛ کمک کمک گویان دار فانی رو وداع میگفتم و ازآبشار هفت متری مستقیم به سمت پایین کله ملق میزدم وفرداش روی روزنامه ها میزدن دختری دوازده ساله، پس از سقوط از آبشاری هفت متری مرد

حالا چند تامون هرروز در روزنامه های چاپ نشده میمیریم به خاطر ترس زیاد وعدم مهارتمون ؟ و هزاران هزار ترسی که عقب میشینیم یا هزار ترسی که برای حفظ مسائل پیش افتاده انقدر جلو میریم و میجنگیم که یادمون میره الان برای بقا ما دیگه انسان اولیه نیستیم که از باد، باران،حیوان درنده بترسیم و کنشی عمل کنیم الان میتونیم کمی قوه تفکر قاطی این آش شله قلم کار بکنیم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۹/۰۷

نظرات  (۱)

۲۶ دی ۹۶ ، ۰۰:۰۸ شکیبا خسروى
اینکه ما هر روز در روزنامه هایى که چاپ نشده اند میمیریم، و دلیل مرگ هم ترس و عدم مهارتمونه، میتونه تا مدت ها ذهن منو درگیر کنه. خیلى خیلى خوب بود.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی